

در تاریخ معاصر ادبیات ایران، ترجمه فقط «واژهگردانی» نبود. برای چهرههایی چون عبدالله توکل، ترجمه بخشی از هویت فرهنگی، ابزار گفتوگوی تمدنها و شکلی از آفرینش بود. توکل نه فقط مترجم، که یک معلم زبان، منتقد فرهنگی و حافظ ارزشهای ادبیات و زبان فارسی بود؛ مترجمی که ترجمه را با شناخت عمیق از ادبیات و زبان مبدا و مقصد، و از دل سالها مطالعه و تجربه درونی کرده بود.
عبدالله توکل در سال ۱۳۰۳ در اردبیل به دنیا آمد؛ در خانوادهای تجارتپیشه که بعدها طعم تلخ تحولات سیاسی را نیز چشید. کودکیاش میان رونق بازار و سایه تهدیدها گذشت، اما مسیر زندگیاش خیلی زود به سمت کتاب و زبان کج شد. تحصیلاتش را از اردبیل تا تهران، از دبیرستان صفوی تا دارالفنون و سپس دانشگاههای ایران و آمریکا ادامه داد، اما در نهایت ترجمه و ادبیات، خانهی اصلی او شد.
او کار خود را با ترجمه کتابی نهچندان مهم آغاز کرد، اما دیری نپایید که در کنار محمد قاضی و رضا سیدحسینی، به یکی از ارکان اصلی نهضت ترجمه در ایران بدل شد؛ «سه تفنگدار»ی که هنوز هم نامشان در میان نسلهای جدید اهل قلم، با احترام برده میشود.
توکل برخلاف بسیاری از مترجمان، ترجمه را بینیاز از دانش نمیدانست. معتقد بود هرکس که به ترجمه فلسفه میپردازد، باید فلسفه بداند؛ و هرکس که دست به ترجمه ادبیات میزند، باید با روح زبان فارسی انس دیرینه داشته باشد. از نظر او، مترجم باید اهل زبان باشد؛ نه فقط زباندان، بلکه زباندان. کسی که بتواند خود به زبان مقصد بنویسد، نه صرفاً ترجمه کند.
او در برابر فقر واژگانی، واکنش تندی داشت. از حذف اسامی بومی جانوران، پرندگان و اصطلاحات محلی در ترجمهها گلایه میکرد. ترجمه را پلی میان فرهنگها میدانست، اما نه به قیمت تحریف فرهنگ مبدأ یا سادهسازی مفرط زبان مقصد. از نظر او، ترجمه خوب یعنی پاسداری از زبان فارسی در عین پذیرش ظرافتهای زبان بیگانه.
توکل نهفقط به واژگان، بلکه به تاریخ ادبیات نیز اهمیت میداد. معتقد بود مترجم باید پیش از ترجمه، با نویسنده، دوره زمانی و فضای فکریاش آشنا باشد. خود او مجموعهای کمنظیر از کتابهای تاریخ ادبیات جهان را در اختیار داشت و از این گنجینه برای گزینش آثار و سنجش کیفیت آنها بهره میگرفت.
او سالها برنامه «ادبیات جهان» را در رادیو اجرا کرد، و بسیاری از شنوندگان دهههای ۴۰ و ۵۰ با صدای او با نویسندگان بزرگی چون بالزاک، استاندال، اشتفان زوایک، آندره ژید، ماکسیم گورکی و هنری میلر آشنا شدند.
توکل در واپسین سالهای عمر، به بازنگری در ترجمههای قدیمی خود پرداخت؛ شاید برای جبران چیزی که خود آن را ضعف زبان نسلهای جدید میدانست.
عبدالله توکل در ۲۵ شهریور ۱۳۷۸ در اردبیل، زادگاهش، درگذشت. اما اندیشه و شیوهاش همچنان زنده است. ترجمه برای او نه صرفاً یک حرفه، که رسالتی فرهنگی بود؛ رسالتی که امروز بیش از همیشه به آن نیاز داریم.

