

امیرحسین فردی، متولد ۵ مهر ۱۳۲۸ در روستای قرهتپه اردبیل، بیش از سه دهه سردبیر و مدیرمسئول «کیهان بچهها» بود؛ مجلهای که در دوران طلاییاش، طعم صمیمیت، اصالت و ادبیات متعهد کودکانه را با هم داشت. او از آن دست شخصیتهایی بود که بیش از آنکه دیده شود، تأثیر گذاشت. در دنیایی که رنگ و لعاب نشریات کودک گاه بیش از محتوایشان اهمیت پیدا کرده، فردی کوشید کیهان بچهها را به پایگاهی برای ادبیات کودک، کشف استعدادهای نویسندگی و پرورش ذوق هنری نسل نوجوان تبدیل کند.
در سالهایی که کتابخانههای مدارس پر از کتابهای زرد یا ترجمههای بیهویت بود، کیهان بچهها با مدیریت امیرحسین فردی، بستری شد برای چاپ آثار نویسندگان بومی، معرفی کتابهای خوب، و گشودن باب گفتوگو با کودکانی که مخاطب صرف نبودند، بلکه نویسنده و منتقد هم بودند. در دوران او، شوراهای تخصصی داستان، شعر و تصویرگری در تحریریه شکل گرفت؛ روشی حرفهای که هنوز هم برای بسیاری از نشریات کودک الگوست.
فردی اما فقط مدیر نبود، معلمی دلسوز برای داستاننویسان جوان هم بود. جلسات نقد داستان او در مسجد جوادالائمه در دهه ۶۰، جایی بود که نوجوانان علاقهمند به نوشتن گرد میآمدند، مینوشتند، نقد میشدند و باز مینوشتند. بدون کلاسهای پرزرقوبرق، بدون وعدههای توخالی، ولی با عشق و پیگیری واقعی. از دل همان جلسات، نویسندگان بسیاری برخاستند که بعدتر مسیر حرفهای خود را در ادبیات پی گرفتند.
اگرچه امیرحسین فردی در سالهای پایانی زندگیاش مسئولیتهای متعددی در نهادهای ادبی کشور بر عهده گرفت، اما نام او همچنان بیش از همه با «کیهان بچهها» گره خورده است. برای بسیاری از ما، خواندن یک داستان از اسماعیل یا قصهای از گل بهار، یا حتی دیدن امضای "امیرحسین فردی" در صفحات اول مجله، بخشی از خاطرات شیرین دوران کودکی است. او بخشی از حافظه جمعی نسلی است که با مجله و کتاب بزرگ شد.
او اهل تبلیغات نبود. اهل اغراق هم نبود. با کمترین امکانات، بیشترین اثر را گذاشت. و شاید همین صداقت و خلوص است که نامش را ماندگار کرده. امیرحسین فردی، بیش از آنکه یک مقام فرهنگی باشد، یک «مربی ادبیات کودک» بود. کسی که باور داشت کودکان لایق بهترینها هستند؛ بهترین قصهها، بهترین تصویرها، و بهترین فرصتها برای بالیدن.
فردی در ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲، در سکوتی تلخ از میان ما رفت. اما یاد او، همانطور که در صفحات هزاران نسخه از کیهان بچهها باقی مانده، در قلب نسلی از مخاطبانش نیز زنده است. نسلی که حالا خود پدر و مادر شده، اما هنوز طعم شیرین خواندن اولین داستان زندگیاش را از آن سالها به یاد دارد.

