
گوینده ورزشگاه باغشمال اسامی بازیکنان تراکتورسازی تبریز را میخواند: شماره یک دکتر علیرضا نیکمهر... شماره 2 حسین حسندخت و در نهایت کاپیتان تیم احد شیخ لاری.... تازه وارد استادیوم می شدیم و هنوز جایمان را پیدا نکرده بودیم. جوان لاغز اندام و قد کشیده تراکتور یک شورت متفاوت با بقیه بازیکنان پوشیده بود ولی همرنگ شورتهای سایر بازیکنان بود.
بازی شروع شد و خیلی زود شیپورهای یوسف چوبان و مرحوم مش عبدالله ورزشگاه را گرم کردند. حملات دقایق اولی تراکتور با دستور مستقیم واسیلی قوجا نزدیک بود کار دست میهمان بدهد. میهمان متمول و کهکشانی تازه در لیگ آزادگان حضور یافته بود و کاپیتان آن تیم کسی نبود جز مرحوم سیروس قایقران. قایقران اواخر دوران فوتبالیاش را در طهران سپری میکرد و این دوران توام با مربیگریاش هم شده بود. هافبک قدرتمند و شوتزن و البته کاپیتان تیم ملی. تیم کشاورز در آن بازی اسیر بازی خوب تراکتور شد و نتیجه را واگذار کرد. سیروس قایقران در آن بازی از اول تا آخر اسیر یارگیری بازیکن جوانی شد که تازه در فوتبال کشور میخواست جای همان سیروس را بگیرد.
تماشاگران با پروازهای بازیکنی که شورت متفاوت پوشیده بود سرمست میشدند و وقتی کاپیتان و بهترین مهره تیم حریف آچماز شده بود کیف میکردند. یک نفر پشت سرمان گفت« کریم این شورت را از قطر آورده است» آن زمان در فوتبال جهان بعد از جام جهانی 1990ایتالیا شورتهای کوتاه فوتبالیستها تازه داشت از مد می افتاد ولی در فوتبال کشورمان هنوز استفاده میشد و این شورت بلند متفاوت و قطری را کسی نپوشیده بود جز «کریم باقری» که با تیم ملی جوانان از کشورهای عربی سوغات آورده بود.
برمیگردیم به بازی، تراختور واسیلی قوجا کشاورز طهران را متوقف کرد و آن موقع لیگ 14 تیم در دو گروه برگزار می شد که تراکتور با کشاورز همگروه بود و در پایان تراختور با 8 برد و 5 تساوی و تنها یک باخت که آنهم بازی برگشت با کشاورز بود در طهران مغلوب شده بود با 21 امتیاز(برد 2امتیاز محسوب شده) و سه امتیاز بیشتر از کشاورز در صدر ایستاد و حریف پاس شد و مقابل این تیم در تبریز و تهران در مجموع 2بریک باخت و سوم لیگ شد.
مجله دانش ورزش آن زمان از جمله مطبوعات پربار و فنی بود که مانند کتاب چاپ میشد و چاپ آن ماه درست مصادف شده بود با بازی تراکتور و کشاورز. درآن مجله با واسیلی قوجای فقید وهمچنین مرحوم سیروس قایقران مصاحبه مفصلی چاپ گردیده بود. سیروس گفته بود: «به شهرستانیها باج نخواهیم داد» این در حالی بود که سیروس خودش یک بچه شهرستانی بامرام و متعصب بود ولی آب و هوای طهران بر رفتارش اثر گذاشت و بسیاری از دوستان نیز بخاطر این حرفش وی را مذمت کردند و هفته نامه طنز و کاریکاتور آن ایام نیز بخاطر این حرفش طعنهای به سیروس زده بود.
کار به اینجا ختم نشد در لیگ آزادگان فصل 70-71 تراختور تا آستانه قهرمانی رفت ولی بدشانسی و عوامل طهرانی باعث شدند تا آن سال تراختور قهرمان نشود و همین قهرمان نشدن ضربه ای بر پیکر تیم محبوب آذربایجان وارد کرد و بازیکنان این تیم یکی پس از دیگری راه سیروس را در پیش گرفتند و به پایتخت کوچ کردند. واسیلی در بد مخمصهای گیر کرده بود بازیکنانی که روی آنها زحمت کشیده و از میادین خاکی آورده، تربیت کرده و ساخته بود، نصیب تیمهای طهرانی شدند.
کریم باقری با یک قرارداد خوب روانه باشگاه کشاورز شد و خیلی زود جای سیروس را در تیم گرفت و سیروس نیز از نیمکت تیمش را هدایت کرد.
خیلی زود لیگ 71-72 شروع شد تراختور در همان هفتههای اول حریف کشاورز در طهران بود. یک دروغ بزرگ آنزمانها شایعه شد که کریم مقابل تراختور هیچوقت بازی نخواهد کرد و حتی در قرارداش ذکر شده است. دقایق میانی نیمه اول بود و کرنری به نفع کشاورز اعلام شد. محمدحسن انصاریفرد پشت توپ ایستاد و کرنر ارسالی از تیر اول درون دروازه تراختور جای گرفت و فکر کنم بازی در نهایت سه بر صفر به نفع کشاورزیها تمام شد و یا با همان یک گل...
بازیکنان تراختور به تبریز آمدند و هرهفته در دبیرستان امیرخیزی به درخواست آقامعلم ورزشمان یعنی استاد ناصرتبار برخی بازیکنان تراختور از جمله جواد شالچی، اکبر ذوالمجدیان ووو باما فوتبال بازی میکردند. اولین سوالمان از شالچی این بود که چطور گل خوردید از زوایه بسته و فلان...؟ جواب داد در محوطه جریمه همه میخواستیم مواظب کریم باشیم تا گل نزد که انصاریفرد وقتی تیر اول را خالی دید مستقیم زد تو گل....
حال کریم به فوتبال تبریز بازنگشت و تنها خاطره منه ورزشی نویس از کریم باقری برای فوتبال تراختور همینها بود که ذکر کردم و البته باقری یکی دو گل با لباس تراختور زده بود مثلا به سپیدرود که در خاطرم هست ولی کل فوتبال کریم با پیراهن تراکتورهمین اندازهای بود که اشاره شد و اگر کسانی هم ادعای افتخارآفرینی باقری با لباس تراختور را دارند بفرمایند تا ماهم آگاه شویم.
موفقیت روزافزون و درخشش کریم باقری با لباس تیم ملی و گلهای زیبا و همچنین اخلاقمداریاش باعث محبوبیت وی در بین تمامی فوتبال دوستان و حتی مردم عادی بود و چون از طرفی همشهری و همزبان ما بود خیلی تعصبش را میکشیدیم و خیلی دوستش داشتیم و حتی در زمان حضور برانکو که به جام جهانی نبرد، تماشای بازیهای ملی را به خاطر کریم تحریم کردیم.
یعنی کریم به نوعی قهرمان قصه ما بود و راضی نبودیم یک تارمو از سرش کم شود یا خدای ناکرده مصدومیتی یا ناخوشی سراغش بیاید.
تراختور در لیگ یک دست و پا میزد و در برنامه نود کریم باقری به همراه فتح اله زاده میهمان بودند. در حین صحبتها یک دفعه فتح اله زاده به کریم گفت:«کریم جان از تراختور چه خبر؟ تیم شهرخودته و باشگاهی است که متعلق به آن هستی و از آن به فوتبال کشور معرفی شدهای! خبر داری در لیگ یک دست و پا میزند؟» باقری که آن روزها سرنخواستنش دعوا بود و بین دو باشگاه پیروزی و پاس رفت و آمد میکرد در جواب خیلی شیک و خشک، خودش را به بیراهه زد و حرفهای فتح اله زاده را پیچید و زبانش نچرخید تا حداقل اسمی از تراختور ببرد و فقط به این بسنده کرد:«بله شنیدهام در لیگ یک حضور دارد!!!!»
تراختور سال 88 و در جریان اتفاقات آن روزها به لیگ برتر صعود کرد و در اولین دوره حضورش در لیگ برتر توانست رکورد پرتماشاگرترین بازی تمامی ادوار لیگ را مقابل تیم فجرسپاسی ازآن خود کند.
اولین برخورد دو تیم تراکتور و پیروزی بعد از صعود تراکتور به لیگ برتر در بازی رفت نهمین دوره لیگ در سال 88 برمی گردد که به نفع تیم طهرانی پایان یافت.
بازی برگشت در لیگ نهم، بین تراختور و پرسپولیس در تبریز و ورزشگاه مملو از تماشاگر بعد از سالها آماده برگزاری بود. در کنفرانس خبری قبل از بازی همه چیز گل و بلبل بود و حتی با دایی با زبان مادریمان یعنی تورکی صحبت کرده و شوخیهایی نیزانجام داد و پرسیدیم که آیا مقابل تراختور کریم را هم بازی خواهید داد: که در جوابمان گفت:«ترکیبی سیزه دئمییهجییَم کی» یعنی ترکیب تیم را به شما که نخواهم گفت و بقیه ماجراها که اصلا تنش و یا خدای ناکرده صحبتهای نامتعارفی زده نشد و همه چیز دوستانه بود.
دایی و باقری به همراه کاروان پیروزی (آن زمان پیروزی گفته میشد) وارد استادیوم شده و دایی در دستش یک لیوان چایی به همراه باقری دور افتخار زدند و تمام استادیوم به خاطر این دو نفر سراپا ایستاده و تشویق جانانهای کردند. تماشاگران یکصدا و هماهنگ شعار دادند:«دایی – باقری، تورکلرین افتخاری». افتخاری که واقعا برازنده این دوشخصیت فوتبالی و نامدار فوتبال ایران و آذربایجان و حتی آسیا بود.
بازی یک بر یک تمام شد و کنفرانس خبری نیز به خیر و خوشی پایان یافت و دایی حتی گفت که ای کاش جوان بودم و برای این تیم (تراختور) بازی می کردم.
آن سال تراختور در رده هفتم جای گرفت و پیروزی چهارم شد.
لیگ دهم با اتفاقات بزرگ و تغییرات گسترده در تیمها و نیمکت مربیان آغاز شد و بازی رفت تراختور و پیروزی در آزادی مصادف با شب نیمه شعبان و با حساسیت زیاد و حواشی بزرگی همراه شد. شاگردان دایی در طهران یک بر صفر جلو افتادند ولی تماشاگران پیروزی با وقاحت هرچه تمام به ملت غیور و رشید تورک که سالها برای حفظ و آزادی این سرزمین سر و خون و جان داده بودند توهین کردند. به پدر و مادر و جد و آباد همه تورکها در جریان بازی چنان توهین شد که گزارشگر موذی آن روزها سکوت کرد تا صدای تماشاگران بهتر شنیده شود و حتی کارگردان تلویزیونی درست هنگام سرداده شدن شعارهای کاملا نژادپرستانه و فاشیزم گونه چهره علی دایی که به نیمکت لم داده بود را نشان داد و بعد روی صورت باقری که کاپیتان تیمش در زمین بود، زوم کرد و کارگردان شاید انتظار داشت دایی و باقری نسبت به این شعارهای شنیع واکنشی داشته باشند.
رسول خطیبی بازیکن تراختور در کنار زمین که بازی متوقف شده بود رو به دایی و باقری کرد که این شعارها شامل پدرومادرهمه ماست، دستی تکان دهید که این شعارهای ناشایست را سرندهند ولی کَک دایی و باقری نگزید که نگزید و حتی در کنفرانس خبری بعد از بازی نیز نه تنها معذرتی نخواستند بلکه طرفداران تراکتور را هم مذمت کرده و عامل حواشی در استادیوم معرفی شدند. حتی در برنامههای صداوسیمای ملی نظیر شبکه سه و دو از سوی مجریان علیه مردم آذربایجان و طرفدران تراکتور توهین شد.
حال معلوم هم نیست این تماشاگران نفوذی بودند یا از سوی کدام گروهی تحریک و سازماندهی شده بودند و یا خودکار و یا خودجوش اقدام به این کار کردند که مثلا به کریم بفهمانند که ما بیش از ده سال است که از شعارهای نژادپرستانه طرفداران تیم مربوطه شما رنجیده خاطر شدهایم و تا کنون یک معذرت خواهی از شما صورت نگرفته حال چه شده است که از طرفداران استقلال معذرت خواهی کردهاید؟ همین والسلام...
اما پروپاگاندایی که علیه تیم محبوب آذربایجان و مردم تورک ایران از سوی شبکهها و رسانههای خودی و پیجهای بیشمار فضای مجازی و شبکههای لوس آنجلسی معاند راهاندازی شد در حد لالیگا غیرطبیعی و سازمان یافته بود. چرا؟؟؟
همین مجریان شبکههای معاند هنگام فحاشی طرفداران تیمهای خاص در آزادی آنها محق دانسته و فحاشی را ناشی از فشار اجتماعی و معیشتی مردم قلمداد میکردند، حال چه شده است که طرفداران تراختور را اینگونه ترور شخصیتی میکنند؟
همین کانالهایی که تریبون جانیترین دشمن مردم ایران و مسلمانان جهان است و همین مجریان خود فروخته این کانالها برای این دشمن از جان مایه میگذارند. حال چه شده است که از کریم باقری برای کوبیدن مردم آذربایجان مایه گذاشته و طرفداران تراکتور را مقابل کریم باقری قرار میدهند. معلوم است! درد آنها به هیچ وجه فحش خوردن کریم باقری از سوی همزبانانش نیست و همه ما میدانیم که درد آنها از فحش خوردن چه کسی و چه کسانی است. در ثانی مگر شخصیت و ارزش کریم باقری از مردم آذربایجان بیشتر است؟ مگر ستارخانها، باقرخانها، باکریها، تجلاییها، علامه امینیها، جعفریها، آل هاشمها، شهریارها و هزاران شخصیت دینی و اجتماعی و خود مردم غیور آذربایجان که بفرموده مقام معظم رهبری «سرایران» اهل آذربایجان و تورک نیستند که مورد فحاشی عدهای بی فرهنگ و بی وجدان در ورزشگاهی که نامش به نام «آزادی» مزین است، مورد فحاشیهای نژادپرستانه قرار گرفتند؟ مگر بیرانوند، شجاع خلیل زاده، دانیال اسماعیلیفر همزبان و هموطن ما نیستند؟ چرا به آنها فحاشی شد؟ این در حالی است که علیرضا بیرانوند ملی پوش کشورمان اگر حتی یک دقیقه در جام جهانی پیش رو بازی کند به عنوان پرافتخارترین بازیکن ایران در سه دوره حضور در جام جهانی تبدیل خواهد شد؟ بازیکنی که پنالتی معروفترین بازیکن جهان را در جام جهانی روسیه گرفت!
چرا همین افراد و خود کریم باقری طرفداران تیم متبوع خود را مذمت نکرد؟ چرایی که هنوز برای ما روشن نشده است و هرگز با انتشار بیانیه و فلان نه تنها روشن نخواهد شد بلکه با این روند فعلی و جبهه گیری همه جانبه علیه طرفداران تراختور تاریکتر هم خواهد شد.
طرفداران تراکتور در این سالها دوست و دشمن خود را شناخته و تا حدودی به بلوغ تفکر و اندیشه رسیدهاند و میدانند چه موقع و چه زمانی کدام شعار را سر دهند و به هیچ عنوان خارج شدن کلمات رکیک و فحشهای ناشایست از زبان طرفداران تراختور نه تنها زیبنده نیست بلکه تمامی طرفداران فوتبال میتوانند حرفهای خود را بدون فحاشی و شعارهای ناشایست به سرمنزل مقصود برسانند.
امیدواریم یک شخصیت برازنده و مورد اقبال جامعه و یا مسئولان و تصمیم گیرندگان امورات فوتبال کشور با یک تصمیم منطقی و انقلابی جلوی این اعمال ضد فرهنگیها در استادیومها که بیشتر از استادیوم آزادی به سایر شهرها و استادیومها سرایت میکند را بگیرند.
عکس تیمی تراختور - آرشیو ورزشی وحید ارضی مربوط به سال 71
در لیگ دهم بازی دوم و یا همان برگشت در یک روز سرد و زمستانی و با حساسیت ناشی از شعارهای ناشایست طرفدران پیروزی در طهران آغاز شد ولی در ورزشگاه مملو از تماشاگر به احدالناسی توهینی نشد و با تک گل کرارجاسم شاگردان دایی شکست خوردند و بازی هم تمام شد و در همان بازی بود که سر دعوای کرار و نوری، داور جاسم کرار را از زمین اخراج کرد.
ناگفته نماند در آن سال یعنی لیگ دهم تیم شهرداری تبریز هم به لیگ برتر صعود کرده بود و در بازی رفت در طهران شاگردان دایی را شکست داده بود. همین شکست از شهرداری اوقات تلخ زایدالوصفی را به بارآورد و در بازی برگشت نیز شهرداری تبریز تا دقایق پایانی و حتی وقت اضافه از حریف خود عقب افتاده بود که بازیکنان شهرداری در واپسین لحظات بازی را به تساوی کشاندند و همان نتیجه ازدست داده شده باعث برافروخته شدن دایی شد و همان کنفرانس معروف دایی بوجود آمد و حرفهایی را از سراحساسات بیان کرد که نباید انجام میداد. حرفهایی که اصلا ربطی به بازی و نتیجه نداشت و تماما بخاطر از دست رفتن برد و سه امتیاز بود و همه فوتبال دوستان مصاحبههای عجیب دایی را شنیدهان که چقدر به دور از منطق و انصاف و از روی احساسات میباشد و حرفها توام با عصبانیت شبیه گریههای مایلی کهن در بازی تراختور – سایپا که با نتیجه دوبردو تمام شد، بود که فقط و فقط برای توجیه نتایج ضعیف بود و گرنه دایی همان دایی بود و مایلی کهن همان مایلی کهن همیشگی.
حال از آن روز تا کنون سالیان سال گذشته و دو تیم دهها بار رودروی هم قرار گرفتند و تراختورو پرسپولیس بارها همدیگر را در طهران و تبریز شکست دادند، ولی فرهنگ هواداران درست نشد که نشد و به جای فرهنگ سازی مجریان شبکههای ملی و استانی طهران هر روز با سخنان ناسنجیده و دور از شان رفتارهای موذی یک مجری ملی، شعارهای نژادپرستانه طرفداران پرسپولیس را تائید کردند و چنان مساله را پیچیده کردند که تا سالیان سال اگر به همین منوال ادامه یابد درست نخواهد شد.
در بازی اخیر دو تیم در طهران که بیرانوند، ترابی، دانیال و شجاع اولین بار مقابل تیم سابق خود قرار میگرفتند شعارهای قبیح و خارج از فرهنگ مسلمانی و ایرانی چنان سرداده شد که واقعا از آدم بودن خود متنفر شدم. شعارهایی که با تشویق ایسلندی و خیلی سازمان یافتهتر از قبل جلوی چشمان باقری سرداده شد. شعارهای ناشایست چنان وقیحانه و دور از شان شخصیت یک انسان بود که واقعا دل هر انسان را آزار داد ولی اینبار دایی در نیمکت نبود ولی باقری حضور داشت و میتوانست با تکان دادن دستش طرفداران تیمش را به سکوت وادارد و یا در کنفرانس های بعد از بازی و در مصاحبههای متعدد علاوه بر عذرخواهی از جامعه ورزش کشور و مردم ایران از طرفداران تراختور نیز عذرخواهی انجام میداد و یا باشگاه فرهنگی و ورزشی پرسپولیس را به عذرخواهی رسمی ترغیب می کرد.
صدا از سنگ بلند شد ولی از کریم صدایی نشنیدیم. تمامی طرفدران فوتبال این کار و شعارهای ناشیاست طرفداران پرسپولیس را مذمت کردند ولی بازهم کریم قصه ما سکوت کرد.
سال گذشته مادر کریم باقری به رحمت خدا رفت و طرفداران تراختور برای تشییع پیکرمادرکاپیتان تیم ملی فوتبال ایران و بازیکن سابق تراختور سنگ تمام گذاشتند و دین خود را نسبت به همشهری و بازیکن سابق تیم محبوشان ادا کردند که واقعا جای دستمریزاد دار.
در یک اتفاقی که هر روز ساریتر نیز میشود طرفداران تیم مربوطه کریم آقا به صورت ایسلندی اینبار به تیم استقلال توهین کردند آن هم توهینهای مثبت بیست که حتی از اشارهاش حیا میکنیم و از ذکرش نیز عاجز هستیم.
چراکه این شعارها از قدیمالایام از سوی طرفداران تیم سرخ طهرانی مسبوق به سابقه بوده و اشاره میکنم که همین علی دایی وقتی با لباس سایپا پشت پنالتی ایستاد تا به دروازه حقیقی که به جای فرشید کریمی اخراج شده وارد بازی شده بود، شلیک کند که 40-50هزار تماشگر پرسپولیسی به مادر دایی توهین کردند و از تلویزیون هم شنیده شد، ولی بازهم کسی نبود که این شعارها را مذمت کند.
اما کریم باقری بعد از توهین به استقلالیها در اقدامی تحسین برانگیز ولی بعید، از طرفداران استقلال عذرخواهی کرد. کاری که سالها منتظر آن بودیم و چقدر خوب بود که اتفاق افتاد ولی حالا چرا؟
بله کریم آقا زبانش برای معذرت ازدیگر تیم طهرانی باز شده بود و همه خوشحال شدیم. همه تعریف و تمجید کردند از این عمل و چرخش 180 درجه ای کریم باقری تبریزی...
اما در بازی اخیر دو تیم تراختور و پرسپولیس نمیدانم چه اتفاقی افتاد که تعداد خیلی خیلی معدود طرفداران تراکتور علیه کریم باقری شعار دادند و کل مظنون شعار طرفداران تراختور این بود: «کریم آقا اؤزون سن یعنی کریم جان خودتی».

