

مطالعات بینالمللی نشان میدهد که آموزش هنر نقشی کلیدی در پرورش خلاقیت، ارتقای مهارتهای شناختی، بهبود سلامت روان، افزایش اعتماد به نفس و تقویت مهارتهای اجتماعی دانشآموزان ایفا میکند. با وجود این، در بخش قابل توجهی از مدارس کشور، هنر به حاشیه رانده شده است؛ کمبود معلمان متخصص، نبود زیرساخت مناسب و فشار متمرکز بر دروس امتحانی موجب شده بسیاری از برنامههای رسمی هنر، مانند نمایش و موسیقی، اجرا نشوند و زنگ هنر محدود به نقاشی و کاردستی شود.
در شرایط کنونی، محتوای زنگ هنر در مدارس اغلب به ساخت کاردستی و فعالیتهای محدود موسوم به «دستورزی» خلاصه شده که بیشتر بر مصرف کاغذ رنگی، چسب و ابزار تزئینی متکی است. این رویکرد، نهتنها خلاقیت را عمیقاً پرورش نمیدهد، بلکه منجر به اسراف منابع نیز میشود. در گذشته، فعالیتهای هنری مدارس تنوع بیشتری داشت؛ دانشآموزان در قالب تئاتر، گروههای سرود و برنامههای جمعی، مهارتهای خلاقانه و همکاری گروهی را تمرین میکردند، آن هم بدون این حجم از مصرف مواد و با نتایجی ماندگارتر.
برای بازگرداندن هنر به جایگاه شایستهاش، تغییر نگرش سیاستگذاران و مدیران آموزشی ضروری است. تخصیص معلمان متخصص، بهکارگیری فارغالتحصیلان رشتههای هنری، ایجاد فضاهای کارگاهی و استودیوهای کوچک، و طراحی پروژههای عملی مبتنی بر کار گروهی، از گامهای بنیادین در این مسیر است. سرمایهگذاری در آموزش هنر، سرمایهگذاری در آینده فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور است؛ و بیتوجهی به آن، به معنای پذیرش آیندهای بدون نوآوری و فاقد پویایی فرهنگی خواهد بود.

