فیکنیوز یا اخبار جعلی، اطلاعات نادرستی هستند که در قالب خبر، اطلاعیه یا محتوای معتبر منتشر میشوند. هدف از انتشار این نوع اخبار معمولاً گمراه کردن مخاطب، تأثیرگذاری بر احساسات یا دستکاری افکار عمومی است. تا چند سال پیش، تصور میشد این تهدید عمدتاً متوجه بزرگسالان است، اما امروزه با گسترش حضور کودکان در شبکههای اجتماعی، بازیهای آنلاین و دنیای رسانه، آنها نیز بهنوعی قربانیان خاموش فیکنیوز شدهاند.
کودکان در سنینی قرار دارند که هنوز درک روشنی از مرز خیال و واقعیت ندارند. برخورد آنها با شایعاتی چون «دیدن یک فیلم باعث نفرین میشود» یا «فردا دنیا به پایان میرسد»، میتواند منجر به اضطراب، ترس، اختلال در خواب یا حتی شکلگیری باورهای نادرست و خرافی شود؛ باورهایی که اصلاح آنها در بزرگسالی بسیار دشوار خواهد بود.
از سوی دیگر، اطلاعات غلطی که محتوای ترسناک، خشونتبار یا نگرانکننده دارند، امنیت روانی کودک را هدف میگیرند. این نوع مواجههی مداوم با ترس و بیثباتی میتواند کودک را منزوی، بدبین یا مضطرب کند؛ پدیدهای که در درازمدت اثرات اجتماعی گستردهای خواهد داشت.
یکی دیگر از آسیبهای کمتر دیدهشده فیکنیوز در دنیای کودکی، گسست ارتباطی میان کودک و والدین یا معلم است. وقتی کودکی اخباری جعلی را باور کند و در برابر توضیح والدین مقاومت نشان دهد، زمینه بیاعتمادی و جدایی ذهنی شکل میگیرد. در چنین فضایی، راهنمایی و تربیت نیز کارایی خود را از دست میدهد.
افزون بر این، کودکان هدف مستقیم برخی از فیکنیوزها هستند. محتوایی که آنها را به خریدهای غیرضروری، اشتراکگذاری اطلاعات شخصی یا حتی تعامل با افراد غریبه سوق میدهد، عملاً نوعی استثمار دیجیتال به شمار میآید؛ آنهم در بستری که کمترین آمادگی برای دفاع از خود را دارند.
چرا این موضوع را باید یک آسیب اجتماعی دانست؟ زیرا اثر فیکنیوز، فردی نمیماند. خبر در مدرسه پخش میشود، در جمعهای کودکانه بازگو میشود، ذهنهای بیشتری را تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت، جامعهای از کودکان ناآگاه، مضطرب و سردرگم شکل میگیرد. این وضعیت، نظام تربیتی را مختل میکند، اعتماد به والدین و معلمان را کاهش میدهد و در بلندمدت، جامعه را از نسل پرسشگر و حقیقتجو محروم میسازد.
با اینحال، یکی از چالشهای جدی در مواجهه با این پدیده، نبود آموزش رسمی درباره سواد رسانهای در مدارس است. کودکان نمیدانند چگونه حقیقت را از دروغ تشخیص دهند، منابع معتبر را نمیشناسند و قدرت تحلیل انتقادی ندارند. در چنین شرایطی، تقویت مهارتهای فکری و رسانهای باید به اولویت نظام آموزشی و خانوادهها تبدیل شود.
راهکارهایی چون آموزش تفکر انتقادی، تولید محتوای کودکپسند برای شناسایی فریب و دروغ، ایجاد کارگاههای آموزشی و همکاری والدین و معلمان برای تقویت سواد دیجیتال میتواند نقش مؤثری در کاهش این آسیب داشته باشد.
در نهایت باید گفت: فیکنیوز در دنیای کودکان، زخمی خاموش اما عمیق است. اگر نسبت به آن بیتفاوت بمانیم، با نسلی روبهرو خواهیم شد که به جای جستجوی حقیقت، در دنیایی مملو از ترس، شایعه و توهم زندگی میکند.