

صدای رحیم مؤذنزاده، برخلاف بسیاری از آثار صوتی آن دوران، هنوز زنده است. اگر در یکی از صبحهای ماه رمضان، یا در یک روز عادی، گوشات به رادیو بخورد و آن اذان آشنا پخش شود، ناخودآگاه مکث میکنی؛ انگار یک لحظهی ملکوتی در جهان متوقف شده است.
او در ۱ مهر ۱۳۰۴ در اردبیل متولد شد؛ در خانوادهای که نامشان با اذان و نوحه درهم تنیده بود. پدرش، عبدالکریم مؤذنزاده، نخستین مؤذن رادیوی ایران بود و جدش، فرجالله مؤذن، از قدیمیترین اذانگویان شناختهشده. برادرش سلیم مؤذنزاده نیز در مداحی و نوحهخوانی سرآمد شد. در چنین خانهای، صدا نه فقط ابزار، که میراث بود؛ میراثی از آوا، ایمان و شیدایی.
رحیم ابتدا در مکتبخانههای اردبیل قرآن آموخت و در کنار آن دستگاههای موسیقی ایرانی را شناخت. مدتی برای تحصیلات حوزوی به قم رفت و ظهرها در حرم حضرت معصومه (س) اذان میگفت. پس از درگذشت پدر در سال ۱۳۲۹، او راهی تهران شد تا جای خالی صدایی را پر کند که مردم با آن انس گرفته بودند.
در استودیو شماره ۱ رادیو ایران، سال ۱۳۳۴، رحیم مؤذنزاده اذانی را در دستگاه بیات ترک ضبط کرد که بعدها تبدیل به خاطرهای همگانی شد. محمدرضا شجریان درباره آن گفته بود: «این اذان، نویددهنده و آگاهیبخش است؛ و از دل برآمده، چون خلوص در آن موج میزند.»
اذان مؤذنزاده بعدها چنان نفوذی یافت که در سال ۱۳۸۶ بهعنوان میراث معنوی ملی ایران ثبت شد؛ اتفاقی کمنظیر برای یک اثر صوتی مذهبی. او را بلال ایران نامیدند، چون صدایش فراخوانی بود برای حضور، برای بازگشت، برای آرامش.
در خرداد ۱۳۸۴، پس از مبارزهای با بیماری، این صدای آشنا خاموش شد. اما نه در رادیو، نه در حافظه مردم، و نه در روح ایرانیانی که با این اذان زندگی کردند. امروز، تندیس او در اردبیل، و سردیسش در جزیره کیش، یادآور مردی است که اذان را از منارههای خاموش عبور داد و به قلبهای مردم رساند.
و هنوز، اگر گوش بسپاری به آسمان، گاهی صدایی میآید که میخواند: "اللهاکبر... اللهاکبر..." و میفهمی که رحیم مؤذنزاده، نمرده است.

