

منزوی در سالهای جوانی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد، اما خیلی زود مسیر تحصیل را تغییر داد و در نهایت با وقفهای طولانی، مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۵۸ گرفت. نخستین مجموعه شعرش با عنوان حنجره زخمی در سال ۱۳۵۰ منتشر شد و توجه منتقدان و اهالی شعر را جلب کرد. همین مجموعه او را بهعنوان بهترین شاعر جوان دوره شعر فروغ معرفی کرد.
او پس از آن وارد رادیو شد و در کنار نادر نادرپور در برنامههای ادبی فعالیت کرد. برنامههایی مانند کتاب روز، آیینه و ترازو و کمربند سبز با نویسندگی و اجرای او پخش میشدند. مدتی نیز مسئول صفحه شعر مجله رودکی بود و پس از انقلاب، در نخستین سال انتشار مجله سروش، صفحه شعر این نشریه را مدیریت میکرد.
شعر منزوی هم از نظر ساختار و هم درونمایه، بازتابی از زندگی درونی اوست. خودش گفته بود: «عشق هویت اصلی آثار من است» و این را میتوان در همه آثارش، از غزل تا ترانه، حس کرد. او از معدود شاعرانی بود که توانست غزل را با زبان و فضای امروز گره بزند، بیآنکه از ریشههای کلاسیک آن فاصله بگیرد.
محمدعلی بهمنی درباره او گفته است: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم، باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند، منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند، و ادامهدهنده این راه منزوی است که طیف وسیعی را بهدنبال خود میکشد.»
از منابع مهم درباره زندگی و کارنامه منزوی، کتاب از عشق تا عشق است که در آن در گفتوگویی بلند با ابراهیم اسماعیلی اراضی، درباره زندگی، خانواده، کودکی، دانشگاه و حضورش در انجمنهای ادبی سخن گفته. کتاب از ترانه و تندر نیز مجموعهای از مقالات درباره او را دربر دارد.
حسین منزوی در اردیبهشت ۱۳۸۳ چشم از جهان فروبست؛ اما غزلهای عاشقانهاش، هنوز در جان شعر فارسی زندهاند.

