

مسأله موتورسواری زنان در ایران سالهاست به موضوعی پرکشمکش تبدیل شده است، در حالی که ماهیت آن از نظر منطقی و شرعی آنچنان تنشزا نیست که نیاز به این حجم کش و قوس قانونی و سیاسی داشته باشد. واقعیت این است که زنان ایرانی در دهههای اخیر رشد علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی چشمگیری داشتهاند و نقش فعال و مستقل در جامعه ایفا میکنند، اما همچنان با محدودیتهایی مواجه هستند که هم با جایگاه فعلیشان تناقض دارد و هم در اجرا و قانونگذاری با ابهام و اختلاف نظر همراه است. از یک سو، برخی مسئولان و قانونگذاران اعلام میکنند که ممنوعیت قانونی صریحی وجود ندارد؛ از سوی دیگر، مطرح میشود که مسائل شرعی باید «حل و فصل» شود، در حالی که شرع صراحتاً منع موتورسواری زنان را بیان نکرده است و فینفسه موتورسواری نمیتواند مفسده یا خلاف شرع ایجاد کند. این تناقضها باعث میشود زنان همواره بین آگاهی اجتماعی، نیازهای روزمره و محدودیت قانونی غیرشفاف دچار کشمکش شوند. در عمل، زنان بسیاری برای کسبوکار، امور روزمره و استقلال شخصی از موتور استفاده میکنند و نشان میدهند که موتورسواری یک ابزار زندگی شهری است و نه هنجارشکنی یا تهدید نظم عمومی. طبیعتاً برخی افراد—زن یا مرد—با رفتار هنجارشکنانه نظم جامعه را برهم میزنند، اما این مسئله جنسیتمحور نیست و نباید محدودیتی ویژه برای زنان ایجاد کند.
روشن شدن وضعیت قانونی و اعطای حق رسمی میتواند پیامدهای مثبتی داشته باشد؛ از جمله رفع تبعیض و ایجاد برابری جنسیتی، ایجاد شفافیت در قانون و کاهش ابهام و ریسک برای زنان موتورسوار، تقویت استقلال اقتصادی و اجتماعی زنان و ارتقای امنیت و نظم اجتماعی از طریق الزام به رعایت قوانین رانندگی و آموزش. به بیان دیگر، تصویب قانونی روشن و غیرتبعیضآمیز نه تنها تنش ایجاد نمیکند، بلکه به ساماندهی اجتماعی و رعایت قانون کمک میکند و در عین حال بار روانی و اجتماعی کشمکش طولانیمدت زنان را کاهش میدهد.

