

واقعیت تلخ این است که هرگاه پزشکی متخصص و دلسوز به تکاب میآید، به جای حمایت و فراهم کردن شرایط کاری مناسب، با فشارها و سنگاندازیهای گوناگون روبهرو میشود؛ تا جایی که خیلی زود عطای خدمت در این شهر را به لقایش میبخشد و تکاب بار دیگر از حضور پزشک متخصص محروم میماند.
اما مشکل تنها به نبود پزشکان محدود نمیشود. این شهر هنوز از داشتن کلینیکهای تخصصی شبانهروزی بیبهره است. مردمی که نیمهشب با بیماری یا اورژانس مواجه میشوند، جایی برای مراجعه ندارند و ناچارند به شهرهای دورتر بروند؛ سفری پرخطر که جان بیماران را در معرض تهدید قرار میدهد.
از سوی دیگر، نبود تجهیزات پزشکی ابتدایی و حیاتی مانند سیتیاسکن، MRI و سایر دستگاههای تشخیصی مدرن، وضعیت را بحرانیتر کرده است. بیمار تکابی برای یک آزمایش یا تصویربرداری ساده باید کیلومترها راه طی کند و علاوه بر رنج بیماری، هزینه و سختی سفر را هم به دوش بکشد.
اینجاست که پرسشهای جدی پیش روی ما قرار میگیرد: چرا شهری با این جمعیت هنوز از ابتداییترین امکانات درمانی محروم است؟ چرا جان مردم تکاب قربانی کمکاریها و تصمیمات نادرست میشود؟ و چرا به جای حل مشکل، فضا برای فراری دادن پزشکان آماده میشود؟
مردم تکاب همانند دیگر شهروندان کشور حق دارند از خدمات پزشکی در سطح استاندارد برخوردار باشند. سلامت انسانها شوخیبردار نیست و ادامه این وضعیت چیزی جز بیعدالتی آشکار نخواهد بود.
اکنون این پرسش بهطور جدی مطرح است: مشکل از پزشکان است یا از برخی مسئولانی که با بهانهجویی و کارشکنی، حضور متخصصان را ناممکن میسازند؟ آیا وقت آن نرسیده که مسئولان محلی و استانی با صداقت پاسخ دهند: تا کی باید جان و سلامت ۹۰ هزار نفر قربانی محرومیتهای درمانی شود؟

