در سالهای گذشته، بحرانهایی همچون کرونا و جنگ، ضربههای سنگینی به بدنه صنعت نمایشگاهی وارد کردهاند. با این حال، آنچه بیش از خود بحرانها آسیبزننده بود، نبود راهبرد مشخص و مدون برای مدیریت این دورههای حساس است.
در دوران کرونا، دستکم دستورالعملهایی تدوین شد؛ رنگبندیها، مقررات بهداشتی، و چارچوبهایی که مسیر برگزاری رویدادها را روشن میکردند. اما اکنون، در دوران پساجنگ، شرایط همچنان در حالت تعلیق مانده است—نه خبری از تدوین سیاستهای حمایتی هست، نه از همصدایی با ذینفعان اصلی.
در برخی مراکز نمایشگاهی، چک برگزارکنندهها برگشت خورده و هیچ تمهید مالی یا حقوقی برای این شرایط در نظر گرفته نشده است. در برخی موارد دیگر، حتی در روز اول جنگ، از برگزارکنندهها هزینه روز آخر نمایشگاه را نیز گرفتهاند، بدون در نظر گرفتن شرایط اضطراری. در نقطه مقابل، برخی مراکز نیز رفتار متفاوتی داشتند و با تخفیف ۵۰ درصدی، همراهی و درک متقابل نشان دادند.
اما همه این واکنشها پراکنده و مقطعی بود. آنچه صنعت امروز به آن نیاز دارد، استراتژی است، راهبرد است، گوش شنواست. تا وقتیکه این صنعت پرافتوخیز، از یک مرکز هماهنگکننده، سند پشتیبان و برنامه مشخص بهرهمند نباشد، هر بحرانی—کوچک یا بزرگ—ما را چند گام دیگر به عقب خواهد برد.